اینترنت دیکتاتوری (spinternet) به جریان سازی حکومت در حوزهٔ اینترنت برای کنترل رسانههای اجتماعی اطلاق میشود. این واژه اولین بار توسط اوگنی موروزوف (Evgeny Morozov) تعریف شده است، موروزوف از سردبیران مجله سیاست خارجی است و در وبلاگ «تاثیر شبکه» مقاله مینویسد. او همچنین نمایندهٔ افتخاری یاهو در دانشگاه جرجتاون آمریکا است. کتاب او به نام «اینترنت و دموکراسی» به زودی منتشر خواهد شد. مقالهی زیر از سخنرانی اخیر موروزوف در وبسایت تد (ted) و بنا به نقل از سی ان ان آورده شده است. TED یکی از معتبرترین وبسایتها در زمینهٔ دانش و فن آوری جدید است که مهمترین سخنرانی ها، ایدهها و ابتکارت اندیشمندان، دانشمندان و مخترعین را منعکس میکند.
در این ویدئو موروزوف به مثالی در مورد چین اشاره میکند که پس از آنکه یک زندانی در زندان کشته میشود، دولت چین ادعا میکند که این زندانی هنگام بازی قایم موشک با سایر زندانیان سرش به دیوار زندان خورده و میمیرد. این توضیح دولت چین بلاگرها را قانع نمیکند و فضای اینترنت مملو از کامنتهای ضد دولتی به همراه کاریکاتورهایی میشود که این مورد را قبول نمیکند.
به جای مسدود کردن وبلاگ ها، دولت چین به تعدادی از بلاگرها امکان میدهد در ازای پرداخت پول خود به این زندانها رفته و از نزدیک این موضوع را بر رسی کنند (ارتش ۵۰ سنتی) که با این کار انبوهی از کامنتهای موافق دولت نوشته میشود و اصل موضوع پس از مدتی فراموش میشود.
به گفتهٔ سی ان ان، همچنان که مخالفتها در ایران ادامه دارد نقش چند وبسایت از جمله فیسبوک، تویتر و یوتیوب در این موقعیت حساس برجسته تر به نظر میرسد. ولی پیش از آنکه بیش از اندازه به مدینهٔ فاضلهٔ اینترنتی اعتماد کنیم باید دید اینترنت چگونه به هردو سوی منازعه کمک کرده است.
جنبش کنونی اگرچه تحت عنوان انقلاب تویتری شناخته میشود، تنها تاریخنگارن در آینده خواهند توانست این نکته را تائید کنند. ما نمیتوانیم بگوییم آیا فیسبوک و تویتر در افزایش جمعیت تظاهر کنندگان موثر بوده است یا خیر.
مباحث مربوط به ایران در اینترنت اگرچه بسیار زیاد بوده، غیر ممکن است بتوان فهمید این مباحث، که بسیاری از آنها توسط ناظران خارجی نگاشته شده اند، تا چه حد توانسته است بر عزم مردم تهران و اصفهان برای رفتن به خیابانها و به خطر انداختن جان خود بیفزاید.
علاوه بر این تقریبا تمام تظاهراتهای اخیر به مناسبتهای مهم سیاسی، مذهبی و تاریخی مربوط بوده اند. برای مثال اقبال مردم به ۲ واقعه سمبولیک عاشورا و نیز رحلت آیت الله عظما منتظری بدون اینترنت هم به خوبی اتفاق میافتاد، و تنها نتیجهٔ سازماندهی و تبلیغات تویتری نبود.
البته نمیتوان انکار کرد که هر دو وبسایت تویتر و فیسبوک نقش مهمی در نمایش عکسها و ویدئوهایی داشته اند که به کمک تلفنهای همراه توحش پلیس را ثبت و منتشر کرده اند.
هرچند این تصویر خارق العاده اند، نیمتوان چندان به سودمندی آنها دل بست. رژیم ایران نشان داد است که نسبت به از دست دادن آبرو در نشریات بینالمللی بسیار ایمن است، چه برسد به جامعه بینالمللی. پس با توجه به خطری که در کمین این روزنامه نگران شهروندی است ما غربیها باید در تشویق آنها به ثبت این حوادث خطیر محتاطانه تر عمل کنیم.
افزون بر این، در غیاب تحلیل مستقل خبرنگاران حرفهای که در بطن ماجرا باشند، و آنها که مدتها پیش از ایران بیرون شده اند، بسیاری از ویدئوها با انبوهی از تردید و گمان همراهند. ویدئو کلیپهای ساختگی، که معمولا برای تحریک و شکاف در بین مخالفین ساخته میشوند، به جزوی الصاقی از اینترنت ایرانی تبدیل میشوند. اوایل دسامبر یکی از این ویدئوها که آتش زدن شمایل رهبر ایران در برابر تشویق کنندگان را نشان میداد در نشریات خارجی و وبسایتهای ایرانی پخش شد.
خوشبختانه مشاهدهٔ دقیقتر توسط بلاگرهای ایرانی و خارجی نشان داد که احتمال یک مونتاژ حرفه ای زیاد بوده است. ولی آیا هزاران ویدئو مشابه را میتوان اینگونه بررسی کرد؟
گسترش ویدئوهای ساختگی نشان میدهد که دولت ایران میتواند به طور مستقیم یا غیر مستقیم از فضای مجازی برای تبلیغات سیاسی سود ببرد. حتا تویتر میتواند به ابزاری قدرتمند برای شستشوی مغزی تبدیل شود. در اوایل ماه ژولای وال استریت ژورنال گزارش کرد که تنها دو هفته پس از آغاز تظاهراتها تعداد پیامهای موافق دولت در مقایسه با ماههای پس از انتخابات ۲۰۰ برابر افزایش پیدا کرد.
اشباع کردن تویتر از اخبار جعلی و موافق دولت یکی از راههای بلا استفاده کردن آن برای مخاطب غربی است. چگونه ما میتوانیم به آخرین اخبار اعتماد کنیم وقتی بسیاری از آنها توسط دولت و وفا داران آن نوشته میشوند. این همان چیزی است که اینترنت را به اینترنت دیکتاتوری (spinternet) تبدیل میکند.
اینکه تبلیغات سیاسی به هدف کنترل اینترنت، جایگزین سانسور شده است قابل توجه است. در گذشته دولت ایران احتمالا به سادگی وبسایتهای مخالف را مسدود میکرد، ولی مسدود کردن تویتر غیر عملی است. نه تنها این کار هزینه بر در است، بلکه پلیس مخفی را از دست یابی به کانالهای ارزشمند اطلاعاتی محروم میکند. این گزارشهای اطلاعاتی هنگامی به درد میخورند که مخالفتها تمام شده و سرکوب آغاز میشود. اولین موج مخالفتهای بعد از انتخابات در تابستان ۲۰۰۹ انبوهی از پیامهای ضد دولتی در تویتر و فیسبوک به دست مقامات ایران رساند تا در آینده ارز یابی و استفاده شوند.
آنچه مشوقین انقلاب تویتری ایران از آن نا آگاهند، این است که دست یابی آسان به این اطلاعات از طریق فیسبوک به رژیم امکان میدهد به روابط فعالین ضد دولتی پی ببرد.
اصلا غیر منتظره به نظر نمیرسد که بسیاری از ایرانی آمریکاییهایی که پس از تابستان به ایران سفر کرده اند در بدو ورود مجبور به ورود به صفحهٔ فیسبوک خود شده اند. حتا آنها که به ایران نرفته اند هم نسبت به فعالیتهای آنلایین خود مواخذه شده اند، میتوان حدس زد چه بر سر آنهایی که در ایران هستند آمده است.
با میلیونها پیامی که در فیسبوک و تویتر رد و بدل میشود نباید به یک خصلت اصلی عصر دیجیتالی به دیدهٔ اغماض بنگریم: انبوه اطلاعاتی که فعالین دیجیتالی بر جا میگذارند ابزار بهتری به دولتهای زور محور داده است تا آنچه برتری آنها را به خطر میاندازد شناخته و از بین ببرند.
حتا اگر تظاهرات ایرانیان سرانجام پیروز شود، این به مدد مجموعه عوامل سیاسی، اجتماعی و مذهبی خواهد بود. نسبت دادن همهٔ موفقیتها به فن آوری ارتباطات میتواند نتایج فاجعه باری بر آیندهٔ دموکراسی در آن کشور داشته باشد.